سرویس جهان مشرق - «دنیا پس از نشستن جو بایدن بر کرسی ریاستجمهوری در آمریکا نفس راحتی کشید. بالأخره ریاستجمهوری دونالد ترامپ تمام شد و واشینگتن به زودی به همان «بازیگر عاقل» و «رهبر جهانی» تبدیل میشود. سیاستهای وحشتناک ترامپ و رفتارهای ناهنجار واشینگتن با متحدانش معکوس میشوند و همه چیز دوباره به حالت عادی برمیگردد.»
شاید اینها تصورات اولیه درباره اوضاع کنونی آمریکا و جهان باشد، اما آیا واقعاً دنیای پیش از ترامپ با دنیای پساترامپ یکی خواهد بود؟ آیا رئیسجمهور سابق آمریکا صرفاً یک عنصر ناهنجار و منحصربهفرد در فضای سیاسی آمریکا بود که قبلاً نظیری نداشت و بعداً هم تکرار نخواهد شد؟ پایگاه اینترنتی آمریکایی «تام دیسپچ» طی گزارشی تحت عنوان «دنیا از بایدن استقبال میکند، اما با احتیاط[۱]» به این سؤالها پاسخ داده است. البته شاید عنوان مناسبتر برای این گزارش، عنوانی باشد که نشریه آمریکایی «نیشن» در بازنشر گزارش تام دیسپچ از آن استفاده کرده است: «الگوی آمریکایی متزلزلتر از هر زمان دیگری است[۲]». آنچه در ادامه میخوانید، خلاصهای از نکات مهم گزارش تام دیسپچ به قلم «جان ففر» مدیر اندیشکده «تمرکز بر سیاست خارجی» (Foreign Policy In Focus) است. همچنین مصاحبههای قبلی مشرق با ففر را میتوانید از لینکهای زیر بخوانید:
آمریکا: کشوری با اختلال دوقطبی
کابوس تمام شد. هیولای مغلوب به «مارِلاگو[۳]» [یا مار-ئه-لاگو، عمارت و سکونتگاه فعلی دونالد ترامپ در ایالت فلوریدا] خزیده تا زخمهایش را لیس بزند. قهرمانها هم سخت در حال تلاش هستند تا آسیبها را جبران کنند. همزمان با بازگشت آمریکا به صحنهی بینالمللی، دنیا یک نفسِ راحتیِ دستهجمعی میکشد.
یک شهروند ایرانی مشغول مطالعه روزنامه یکشنبه، ۱۸ آبانماه ۱۳۹۹، در تهران است که خبر اول آن به انتخابات آمریکا اختصاص یافته است؛ بسیاری از مردم جهان دوست دارند باور کنند آمریکا با جو بایدن فصل جدیدی از سیاست را آغاز خواهد کرد (+)
دستکم این روایتی است که دولت جدید بایدن دارد تعریف میکند[۴]. «لیندا توماس-گرینفیلد[۵]» نامزد دولت بایدن برای تصدی نمایندگی آمریکا در سازمان ملل، کمی بعد از انتخابات [ریاستجمهوری آمریکا] گفت: «آمریکا برگشته است؛ چندجانبهگرایی برگشته است؛ دیپلماسی برگشته است[۶].» طبق این روایتِ «رستگاری»، «اطلسِ[۷]» جهان [در اساطیر یونان، «اطلس» تایتانی است که زمین و آسمانها را بر دوش خود حمل میکند] طی چهار سال تصدی مسئولیت دونالد ترامپ، از زیر بار خود شانه خالی کرد، اما اکنون آماده است دوباره مسئولیتهای خود در رهبری جهان را به عهده بگیرد.
اما این روایت را باور نکنید. به نظر میآید بخش عمدهای از بقیهی کشورهای جهان بهوضوح از فکر اینکه بخواهند روی شانههای آمریکا بنشینند دچار تهوع میشوند؛ چون چه کسی میداند که اطلس دوباره از زیر این بار شانه خالی نخواهد کرد؟ از این گذشته، اصلاً از کجا معلوم اطلس از همان ابتدا مسئولیتپذیر بوده باشد؟
طی چند دهه گذشته، آمریکا تمام مشخصههای کشوری را نشان داده است که از یک اختلال جدی شخصیتی رنج میبرد؛ اختلالی با دوقطبیِ فوقالعاده شدید در خلقوخو. از چندجانبهگرایی مبتنی بر امتیازدهیِ دوره «بیل کلینتون»، به یکجانبهگرایی خصومتآمیز و مسلحانهی «جورج دابلیو بوش» تغییر رویکرد داد؛ و پس از تاب خوردنِ دوباره به بینالمللگراییِ مرکزگرایانهی «باراک اوباما» (که البته هنوز هم بیشازحد مسلحانه بود)، با دونالد ترامپ شدیدترین پیچِ ممکن را به طرف «سرزمین ماگا» [اشاره به شعار تبلیغاتی دونالد ترامپ «آمریکا را دوباره عالی کنیم[۸]»، که به اختصار «ماگا[۹]» - MAGA - نوشته میشود»] زد. در آخرین مورد از این معکوسسازیهای سیاست خارجی هم جو بایدن اکنون دارد آماده میشود تا آمریکا را به نسخه «جدید و بهبودیافته»ای از لیبرالیسم جهانیِ اوباما بازگرداند (با چاشنی ضدچینی[۱۰]).
تلویزیونی در یک مرکز خرید در پکن، پایتخت چین، در حال پخش گزارشی درباره مراسم تحلیف جو بایدن، رئیسجمهور جدید آمریکا؛ انتظار میرود روابط با چین در دولت بایدن بهتر از دولت ترامپ، اما نه به خوبی دولت اوباما باشد (+)
آمریکاییها اکنون کاملاً با اینگونه عوارض جانبیِ دموکراسیِ قرن بیستویکمی آشنا هستند. بیش از یک بار توضیحاتِ ریزِ روی قوطی [این داروی پر از عارضه] را سَرسَری خواندهایم و به عواقبِ نامطلوبِ این دینِ مدنیمان[۱۱] [و سنتهای سیاسیمان] عادت کردهایم. این در حالی است که اکثر کشورهای جهان به چنین نوساناتی عادت ندارند. خاندان «کیم» از روز اول بر کره شمالی حکومت کردهاند، و چین، طی سی سال گذشته، به نسخه قابلپیشبینی خودش از بازارِ لنینیستی روی آورده است؛ کشورهای مثلاً دموکراتیک، مثل روسیه و ترکیه، دو دهه است که رهبریشان ثابت است، و کشوری واقعاً دموکراتیک مانند آلمان هم پانزده سال است صدر اعظمش تغییر نکرده است. اما در حال حاضر نه دموکراتها و نه دیکتاتورها نمیدانند آمریکا امروز قرار است دکتر جکیل باشد یا آقای هاید[۱۲].
هیچکس نمیداند آمریکا امروز قرار است دکتر جکیل باشد یا آقای هاید (+)
بایدن چگونه پا جای پای ترامپ میگذارد
در ظاهر، جامعه بینالملل عموماً استقبال گرمی از دولت جدید آمریکا کرده است، اگر شده صرفاً از ذوقِ تمام شدنِ دورهی دونالد ترامپ. بایدن در انتخابات اخیر ریاستجمهوری آمریکا بهوضوح سوگلیِ بینالمللی بود و پس از انتخابات هم محبوبیت آمریکا افزایش پیدا کرده است[۱۳]؛ احتمالاً به جز در روسیه و چین. با این وجود، زیر پوست این استقبال، جهان مردد است؛ مانند عاشقی که بارها دست رد به سینهاش خورده باشد. تکتک کشورهای جهان آنقدر در رابطهشان با آمریکا نقرهداغ شدهاند که دیگر نهتنها بدون ملاحظه، بلکه بدون حق طلاق هم حاضر نیستند به این رابطه برگردند. همانطور که «ینس استولتنبرگ» دبیرکل ناتو، با همان ادبیات کوچکنمایانهی معمول گفت، «اعتماد میان اروپا و آمریکا باید بازسازی شود[۱۴].»
تابلوی تبلیغاتی در حمایت از جو بایدن، نامزد وقت انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، در برلین؛ پس از پیروزی بایدن در انتخابات، محبوبیت آمریکا در میان افراد بالغ در آلمان ۲۹ درصد افزایش پیدا کرده است (+)
اینگونه بیاعتمادی نشان میدهد نتیجهی تبدیل یک کشور به یک ابرقدرت غیرقابلاعتماد چیست. در حالی که دولت بایدن مشغول «بازسازی بهتر [از قبل]» [اشاره به شعار تبلیغاتی بایدن در انتخابات[۱۵]] است، هم متحدان و هم دشمنان آمریکا مشغول سبک و سنگین کردن اوضاع هستند؛ با علم به اینکه آمریکا بیش از آنی غیرقابلپیشبینی است که بخواهند روی او سرمایهگذاری سیاسی کنند. این کشور در آن مواردی هم که کاملاً قابلپیشبینی است (مثلاً هزینههای نجومیِ نظامی یا تداوم لجوجانهی خوداستثناپنداریاش) از نظر بسیاری از کشورها دیگر یک کنشگر قابلاعتماد جهانی به نفع صلح و رفاه نیست.
ظاهراً دولت بایدن اصلاً متوجهِ تردید جامعه بینالمللی درباره تکرار اشتباهات گذشته توسط آمریکا نیست. رئیسجمهور جدید آمریکا در سخنرانی تحلیفش تأکید کرد: «ما میتوانیم آمریکا را دوباره به نیروی پیشرو برای پیشبرد خیر در جهان تبدیل کنیم. نهتنها با الگو بودنِ قدرتمان، بلکه با قدرتِ الگو بودنمان رهبری خواهیم کرد[۱۶].» به نظر میرسد دولت بایدن همان قدری به مفهوم «جایگزینناپذیری آمریکا» اعتقاد دارد که «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه سابق آمریکا که سال ۱۹۹۸ از این عبارت استفاده کرد، به آن معتقد بود. آلبرایت آن زمان گفته بود: «اینکه ما مجبور به استفاده از زور هستیم، به این خاطر است که ما آمریکا هستیم. ما بالاتر [از همه] ایستادهایم؛ آینده را بهتر از کشورهای دیگر میبینیم؛ و خطری را میبینیم که همه ما با آن مواجه هستیم[۱۷].»
این در حالی است که به ویژه پس از دوران مضحکِ ریاستجمهوری ترامپ، جایگاه این کشور جایگزینناپذیر در چشم جهان بیاندازه تنزل پیدا کرده است. سایر کشورها اکنون در واکنش به بحرانهایی مانند کووید-۱۹ و سیارهای که دارد گرمتر و گرمتر میشود، بالاتر از آمریکا ایستادهاند و آینده را بهتر از واشینگتن میبینند. آنچه که از این هم وحشتناکتر است اینکه خطری که این کشورها در آینده میبینند، پیچیده در پرچم آمریکاست [و آمریکا را نهتنها عاملی برای برطرف کردن این خطر نمیدانند، بلکه عامل ایجاد این خطر میبینند].
یکی از حامیان ترامپ و معترضان به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا با پرچم و سلاح مقابل ساختمان کنگره ایالت آریزونا در روز تحلیف جو بایدن؛ در دوران پساترامپ کشورهای جهان، آمریکا را کشوری میبینند که نهتنها سپر آنها مقابل تهدیدات نیست، بلکه خودش تهدیدی برای جهان است (+)
معکوس کردنِ معکوسشدهها
دونالد ترامپ برای معکوس شدن سیاستهایش نیاز به روی کار آمدن یک دولت جدید نداشت؛ خودش کاملاً توانایی معکوس کردن سیاستهای خودش را داشت؛ آن هم چندین بار. به عنوان نمونه، پیش از رسیدن به ریاستجمهوری میگفت ناتو «منسوخ شده است»؛ هنوز چند ماه از ریاستجمهوریاش نگذشته بود که نظرش عوض شد[۱۸]؛ یک سال بعد، از بیرون کشیدن کامل آمریکا از این ائتلاف حرف زد[۱۹]؛ و سال ۲۰۲۰ پیشنهاد داد کشورهای خاورمیانه هم به این ائتلاف بپیوندند[۲۰]. ترامپ همین دمدمیمزاجی را درباره کره شمالی و چین هم داشت.
بایدن پیشاپیش درباره معکوس کردن سیاستهای ترامپ، رویکرد منسجمتری از خود او در پیش گرفته است؛ مثلاً با برگرداندن دوباره آمریکا به سازمان بهداشت جهان، توافق اقلیمی پاریس، لغو سیاستهای مهاجرتی ترامپ از جمله ممنوعیت سفر مسلمانان به آمریکا، قطع بودجه ساخت دیوار مرزی با مکزیک و توقف اقدامات ضدمحیطزیستی دولت ترامپ. به علاوه، تیم بایدن امیدوار است بتواند هرچه سریعتر به توافق هستهای با ایران بازگردد، مذاکرات کنترل تسلیحاتی با روسیه را احیا کند، و تحریمهای تجاری علیه چین را دستکم کاهش دهد[۲۱]. همه اینها خوب است، اما از کجا معلوم مستأجر بعدی کاخ سفید اقدام به معکوس کردنِ اقدامِ بایدن به معکوس کردنِ اقدامِ ترامپ به معکوس کردنِ اقدامات اوباما نکند؟
تا اینجای کار، سیاست دولت بایدن درباره توافق هستهای در عمل تفاوت چشمگیری با سیاست دولت ترامپ نداشته است (+)
به علاوه، بعد از آنکه ماه عسل بایدن با فرمانهای اجراییاش [که با استفاده از اختیارات ریاستجمهوری بسیاری از سیاستهای ترامپ را آناً معکوس خواهند کرد] تمام شد، سروکلهی یک تهدید پیدا میشود: کنگره. درست است که حزب دموکرات اکثریت را در هر دو مجلس [نمایندگان و سنا] در اختیار دارد، اما این اکثریت جزئی است. دموکراتها از آنجایی که در مجلس سنا اکثریت قاطعی ندارند که از «اطاله بررسی[۲۲]» جلوگیری کند، احتمالاً با مانع بزرگی بر سر راه ایجاد هرگونه تحول پایدار در جنبههای اصلی سیاست خارجی در مسیر صلحآمیز و همکارانه مواجه خواهند شد؛ حتی اگر دولت بایدن اصلاً متعهد به حرکت در چنین مسیری باشد. جمهوریخواهان پیشاپیش امیدوارند بازگشت آمریکا به توافق هستهای ایران را به تأخیر بیندازند[۲۳]، جلوی مشارکت واشینگتن در طرحهای بینالمللی برای حل بحران اقلیمی را بگیرند، و فشار علیه چین و روسیه را حفظ کنند.
در همینباره بخوانید:
›› سیاستهای بایدن درباره ایران چه تفاوتی با سیاستهای ترامپ خواهد داشت؟
چیزی که آمریکاییها آن را یک بازی حزبی داخلی میبینند، از دید بقیه جهان، تصویر کشوری فلجشده است که توان تصمیمگیری قاطع درباره مشکلات بینالمللی را ندارد. این بنبست سیاسی ممکن است بدتر هم بشود. هرچه باشد، حامیان ماگای ترامپ، هم در کنگره و هم در ایالتهای قرمز [جمهوریخواه] کاملاً فعال هستند. اگر سیاستهای کاخ سفیدِ بایدن درباره اقتصاد یا همهگیری خوب پیش نروند، ترامپیستها ممکن است در انتخابات میاندورهای سال ۲۰۲۲ کنترل یک یا هر دو مجلس را دوباره به دست بیاورند. از این بدتر، عنصر تندروی در آمریکاست. حوادث ۶ ژانویه [و حمله به کنگره آمریکا - جزئیات بیشتر] جهان را شوکه کرد[۲۴] و نشان داد دیوانههای آمریکایی دیگر راضی نیستند که صرفاً در حاشیهی سیاست بمانند. ایجاد بنبستهای سیاسی توسط حزب جمهوریخواه یک چیز است؛ اما نگرانی از اینکه آمریکا وارد یک «جنگ داخلی دوم» شود، چیز دیگری است. و هیچ عقل سلیمی روی کشوری با این وضعیت سرمایهگذاری نمیکند.
در همینباره بخوانید:
آمریکا: همیشه در نوسان
وقتی جو بایدن میگوید «نهتنها با الگو بودنِ قدرتمان، بلکه با قدرتِ الگو بودنمان رهبری خواهیم کرد»، خیلی مشخص نیست که منظورش کدام الگوست. آیا منظورش نوآوری اقتصادی آمریکاست (مثلاً در زمینه آیفون و خودروهای برقی) یا نابرابری حیرتآور اقتصادی در کشوری که بیشترین تعداد میلیاردرها را روی کره زمین دارد[۲۵]، اما از هر هشت شهروندش یکی گرسنه است[۲۶]؟ منظورش کشوری است که خودش را به عنوان یک میانجیگر مجرب برای حلوفصل درگیریها مطرح میکند، یا کشوری که بودجه نظامیاش به تنهایی، بیش از مجموع بودجههای ده کشورِ بعدی است[۲۷]؟ منظورش کشوری است که «مجسمه آزادی» در آن نصب است و از «بیخانمانها» و «زمینخوردهها» استقبال میکند، یا کشوری که به شکل روتین در جریان اخراجهای دستهجمعی مهاجران، خانوادههای آنها را از هم جدا میکند؟
در همینباره بخوانید:
›› انتقال شبانه کودکان مهاجر در آمریکا از پرورشگاه به بیابانهای تگزاس
›› مستند شبکه آلمانی درباره زندگی بیخانمانهای آمریکایی + فیلم با زیرنویس فارسی
تغییر لحن آمریکا از دولت ترامپ به دوران جدید بایدن قطعاً بسیار افراطی بوده و همین موجب شده است تا بسیاری از متحدان امیدوار باشند انتخابات آمریکا دوزِ لازم شوکدرمانی را به این کشور تزریق کرده باشد تا عقل واشینگتن سر جایش برگردد. شمار زیادی از آمریکاییها (و دوستان آمریکا در خارج از این کشور) دوست دارند باور کنند که دوره ریاستجمهوری ترامپ صرفاً یک انحراف عجیب از معیار بوده است. این در حالی است که این افراد تهِ دلشان یک سوءظن پنهانی هم دارند: سوءظن به اینکه چهبسا افراطگرایی در آمریکا دارد تبدیل به یک هنجارِ جدید میشود و حوادثی مانند شورش ۶ ژانویه صرفاً آنچه را که از سیناپسهای این کشور باقی مانده، بیش از پیش نابود میکند.
«اشلی بابیت» معترض آمریکایی که در ساختمان کنگره توسط نیروهای امنیتی هدف گلوله قرار گرفت (+)
این شورش شاید شانس انتخاب مجدد دونالد ترامپ در سال ۲۰۲۴ را از بین برده باشد، یا حتی شکافی مهلک در حزب جمهوریخواه ایجاد کرده باشد، چه ترامپ واقعاً، چنانکه تهدید کرده، اقدام به تشکیل یک حزب ثالث بکند یا نه[۲۸]، اما نوسان مدتهاست یکی از عناصر ثابت در فضای سیاسی آمریکاست: از گلاویز شدن نمایندگان[۲۹] در صحن کنگره[۳۰] در قرن نوزدهم گرفته تا «باری گلدواتر[۳۱]»ها و «نیوت گینگریچ[۳۲]»های قرن بیستم [که عامل تقویت جناح محافظهکار و حزب جمهوریخواه در آمریکا بودند]. اکنون هم مقاومت «حزب تی[۳۳]»، شبهنظامیان ناسیونالیست قائل به برتری سفیدپوستان، و «کیواِنان[۳۴]» در مقابل تبدیل شدن آمریکا به یک کشور واقعاً چندفرهنگی، همچنان افراطگرایی آمریکایی را زنده نگه داشته است.
اگر این نیروها دوباره قدرت بگیرند یا حتی به اندازه کافی بسیج شوند تا آرمانهای حداقلی دولت بایدن را از بین ببرند، آنوقت «الگوی» آمریکایی تبدیل به الگویی خواهد شد که جهان تلاش میکند به هر قیمتی از تبعیت از آن اجتناب کند. بیثباتی سیاسی تبدیل به یک دلیل قانعکننده دیگر (بعد از فروکش کردن همهگیری کووید-۱۹) برای قرنطینه کردن آمریکا [و انزوای بینالمللی آن] خواهد شد. و نکته آخر اینکه غیرقابلاعتماد بودن واشینگتن به عنوان یک شریک جهانی میتواند نشانهای زودهنگام از سقوط اجتنابناپذیرِ ابرقدرتیِ آمریکا در منجلاب اختلاف، پوسیدگی، و جنون باشد.
[۱۷] Secretary of State Madeleine K. Albright - Interview on NBC-TV "The Today Show" with Matt Lauer Link
[۲۴] 'Assault on Democracy.' How the World Responded to a Pro-Trump Mob Storming the U.S. Capitol Link